" محله ما "
|
|
در محله ای که هنوز تاثیر بنادهای کهن و حاکمیت های سنتی از روابط زن و مرد گرفته تا همسایه با همسایه حاکم است شنیدن خبری مثل توافق هسته ای و برطف شدن تحریم ها بازتاب های مختلفی داشت :
برخی به امید بر طرف شدن مشکلات اقتصادی همیشگی شان شاد بودند و شادی کردند حتی شادی را بهانه کردند تا باور کنند تغییری در راه است . برخی دیگر ابدا باور نکردند که شانسی برای تغییر وجود دارد پس بی تفاوت بودند . عده ای این موضوع حساس و خطیر را به بحث و گفت و گو نشستند ، راجع به آن گمانه زنی هایی کردند که البته محور تمام این حدس ها و آینده نگری ها خودشان بودند به این معنا که آینده برای ایشان چگونه خواهد بود .
هیچ کس اما حرفی درباره سرنوشت و فردای این محله نگفت . مثلا نگفت که با بهتر شدن اوضاع اقتصادی کشور ، اهالی محل چگونه می توانند بهتر زندگی کنند و شرایط مناسب تری داشته باشند .
جالب این بود که فرزندانمان جایگاه بسیار کم و کوچکی در این گمانه زنی ها داشتند . بدیهی است که این موضوع پذیرفتنی است ، همه ما عادت کرده ایم فقط همین امروز و یا حداکثر فردایمان را ببینیم و نه کمی دورتر را .
اما موضوع بر طرف شدن تحریم ها و موفقیت ایران در مذاکرات تاثیر بسیار جالبی بر فضای عمومی محله داشت : در همان یکی دو روز می شد احساس کرد که حداقل در روحیه تمام اهالی تغییر نا محسوسی ایجاد شده است . حتی آن ها که با جملاتی چون : ای بابا نان که ارزان نمی شود و یا : به من و تو چه دخلی دارد ! نشان دارد که در عین باور ناپذیری هنوز مشکلاتشان را به صورت کامل و با رضایت خاطر نپذیرفته اند .
در گذشته فقط قر می زدند یا به دنبال مقصر می گشتند اما حالا به دنبال گریز گاهی هستند تا به نا امیدی هایشان جهت دیگری بدهند .
من هنوز باور دارم مردم محله من شایسته تغییراتی هستند که سطح زندگی شان را بالا بیاورد ، نه فقط در حوزه اقتصاد یا معاش آن ها ، بلکه آن جا که می خواهند چیزی یا چیزهایی عوض شود . حتی اگر نمی دانند آن چیز و چیزها چیست ؟!
|
|
|
|